به گزارش تفتان، وجود نیروهاى مسلح از گذشته تا اکنون، در نظامهای سیاسی از اهمیت بسیاری برخوردارند. آنچنان که امروزه، اندیشمندان و نظریه پردازان روابط بین الملل، جملگى بر این مهم باور دارند که از عناصر کلیدی قدرت ملی برخورداری نظام های حاکمیتى از آمادگى نظامى در سایه وجود یک سازمان نظامى توانمند است . زیرا نیروهای مسلح از قدرتمندترین نهادهای درون کشوری در جهت مقابله با تهدیدات داخلی و بحرانهای خارجی شناخته می شود.
مرور تحولات و نقش آفرینی نیروها ی ارتش در کشورهای درحال توسعه حکایت از آن دارد که در برخی از کشورها نیروهای مسلح اغلب میراث استعمار قدیم بوده و اصولاً بر اساس سنتهای استعماری شکل گرفته اند. بنابراین این نیروها با طرز تفکر مردم کشورشان فاصله دارند آنچنان که در آنها نوعی روحیه حاکمیتی مشاهده می شود نمونه این نوع از رویه حاکمیتی را ما امروزه در نیروهای نظامی کشور پاکستان می بینیم که بی شک میراث استعمار کهن بریتانیا است .
کشور پاکستان با توجه به وضعیت خاص خود از ابتدای شکل گیری در سال1947 تاریخی را پشت سر گذاشت که همواره درگیر تهدیدات وجودی امنیت ملی و تمامیت ارضی بوده است آنچنان که ارتش از ابتدای تشکیل خود یعنی از همان ابتدای استقلال کشور همواره سکان هدایت این کشور را در دست داشته و تمام نهادهای دیگر در کنترل مستقیم یا غیرمستقیم آن قرار دارند.
با توجه به نقش اساسی ارتش بخشهای زیادی از افکار عمومی، ارتش را به عنوان نجات دهنده کشور از وضعیت سخت و وحشتناک می شناسند ، با توجه به تجربه چهار کودتای نظامی، چندین جنگ با هند، تجزیه پاکستان شرقی، منازعة کشمیر، اختلاف مرزی با افغانستان در کشوری که سابقة آن هنوز به یک سده نرسیده است، از اساس وجود آن کشور را با انواع تهدیدهای داخلی و خارجی بالقوه در معرض خطر قرار داده است. علاوه بر اینها احتمال جدایی طلبی در بسیاری از ایالتهای خود ازجمله، بلوچستان، ایالت خیبرپختونخواه، سند و دیگر ایالتها می توان یاد کرد بنابراین در چنین وضعیتی،ارتش تنها نهادی نظامی با سازمان اطلاعاتی قدرتمند است که قادر است کشور را حفظ کند. به عبارتی، ارتش و سازمان اطلاعات آن در مرزها محافظ تمامیت ارضی پاکستان است، در داخل نگهبان نظم موجود و در سیاست خارجی دنبال کنندة منافع کشور است. این همه فعالیت، ساختار و سازوکاری پیچیده، سازمان اطلاعاتی قدرتمند و سیاستگذاری هدفمند را طلب میکند و همة آنها به دست ارتش پاکستان در شکلهای گوناگون انجام پذیرفته است چه آن زمان که با کودتا قدرت را در دست گرفته است و چه زمانی که غیرمستقیم نهادهای دیگر را تحت کنترل قرار داده است.
آنچنان که مردم و تحلیل گران پاکستان از دیرباز بر این باورند که معمولاً کشورها برای خود ارتش دارند، اما در پاکستان این ارتش است که کشوری برای خود دارد بنابراین باید عنوان کرد که هیچ نهاد دیگری ازنظر سازمانی و انضباطی و از همه مهمتر، کنترل ابزار اعمال زور در سطح ارتش نیست، از اینرو تصویری که از آن در افکار عامه وجود دارد، به مرحله عالی تفوق و اقتدار دست یافته است. درنتیجه از دل این نظامی گری ارتشی خلق شده است که برای خود مردمی و کشوری دارد تا برعکس آن با توجه به این مهم در اکثر سالهای تاریخ پاکستان نظامیان بر این کشور حاکم بوده اند و سه محور اصلی قدرت در این کشور در رئیس ستاد ارتش، رئیسجمهور و نخستوزیر متمرکز بوده است.
ارتش پاکستان بنا به علل تاریخی، سیاسی و نظامی از نفوذ زیادی در سیاست پاکستان برخوردار است که از جمله مهم ترین علل اساسی این نفوذ رقابت و درگیری همیشگی با هند که بر سر مسئله کشمیر آغاز شدو این مسئله باعث شد . ارتش پاکستان هند را به عنوان دشمن همیشگی فرض کنند که اگر فرصتی برای این کشور پیش آید نه تنها خیال تسلط بر پاکستان را در سر دارد، بلکه فراتر از آن در پی نابودی پاکستان نیز خواهد بود که این عامل مهم باعث شد که دولت پاکستان به تجهیز ارتش پرداخته و سبب شد که ارتش پاکستان در واکنش به تهدیدهای امنیتی خارجی به نبردهای چریکی، جنگهای نیابتی، تروریسم، منازعات خفیف و محدود و جنگهای تمام عیار با هند دست زند همچنین در سویی دیگر مسئله افغانستان نیز به عنوان امنیتی ترین موضوع برای پاکستان چه از جانب چالش مرزی )دیورند( و قومی )پشتونها( و همچنین از جانب نفوذ هند در افغانستان که به عنوان تهدیدی اساسی علیه پاکستان به شمار میرود، بوده است. ارتش همیشه سعی کرده است در سیاست خارجی افغانستان و هند بالاترین نهاد جهت نفوذ و تصمیمگیری باشد
ارتش برای توجیه مداخله اش در سیاست پاکستان دلایلی دارد از جمله :
دلیل کافی برای توجیه مداخله دورهای ارتش در سیاست است.
پاکستان، دارند
دلیل چهارم نظامیان این است که نقش نگهبان سیاسی را دارند که بهتر از سیاستمداران در فضای
تاریک، می بینند به عبارتی بصیرت بالاتری دارند نسبت به غیر نظامیان.
تمام این موارد باعث شده است که در قانون اساسی به عنوان مهمترین مرجع قانونگذاری پاکستان، برای ارتش، مزایای فوق العاده ای را در نظرگرفته شود که به بسیاری از اقدامات ارتش وجة قانونی می بخشد مثلاً در قانون اساسی پاکستان اصلی وجود به نام "اصل ضرورت "که ارتش را قادر می سازد تا در صورت لزوم و تشخیص، وارد عمل شود و در امور سیاسی و غیرنظامی پاکستان، دخالتی علنی داشته باشد به عبارتی دقیقتر اختیارات را از دولت حزبی، سلب و عملاً کشور را در انقیاد خود درآورد. از منظر سیاسی، ارتش با دخالتهای مستقیم و غیرمستقیم در سیاست و سایر حوزه ها عملاً حاکم اصلی در این کشور است و با تأسیس سازمان اطلاعات، همة حوزه های داخلی این کشور را تحت کنترل خود گرفته است و در حوزة خارجی نیز در باب هند و افغانستان، این سازمان عملاً بازوی ارتش برای نقش آفرینی در افغانستان و عملیات در هند بوده است.
ارسال نظر
|